جدول جو
جدول جو

معنی گوله رس - جستجوی لغت در جدول جو

گوله رس
(لَ / لِ رَ / رِ)
رجوع به گلوله رس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گیاهی چندساله با برگ های بیضی نوک تیز و گل های کوچک سبز رنگ که ساقۀ زیرزمینی و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، جز، جیز، چوشت، کول، کولار، کول کیش
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِ گَ)
مخفف گلولۀ گرم. گلوله ای که تازه از سلاح ناری بیرون آمده و خاصیت خود را از دست نداده. گلوله ای که هنوز کشنده است، در تداول عامه، نفرین گونه ای است طرف خطاب را یعنی گلوله گرم نصیب تو شود چنانکه جابجا خلاص شوی و بمیری
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
الگوله آ. واحه ای در صحرای الجزیره است که 12000 نفر جمعیت دارد
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
که به گوش رسد. (آواز و صدا) که شنیده شود. که فاصله چندان بود که آوا شنیده شود: آواز او گوش رس نبود
لغت نامه دهخدا
(لِ پَ)
گیاهی که انجدان نیز گویند. (ناظم الاطباء). گلپر. در تداول مردم قزوین کله پر
لغت نامه دهخدا
(گُ لو لَ / لِ رَ / رِ)
هدف گلوله. آخرین نقطه ای که گلوله بدانجا برسد. آنجا که گلوله بدان تواند رسید
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
رجوع به گلوله زن شود
لغت نامه دهخدا
(گُ مِ)
دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 8000 گزی شمال خاوری ارومیه و 5000گزی شمال شوسۀ ارومیه به کلمانخانه. جلگه، و هوای آن معتدل است و سکنۀ آن 275 تن است. آب آن از چشمۀ وقانلی گول و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات و کشمش است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنها جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ خَ)
کوله خاس. درختچه ای کوتاه از تیره سوسنی ها و از دستۀ مارچوبه ها که ارتفاعش حدود 60 سانتیمتر است. ساقه اش منشعب به ساقه های فرعی و منتهی به نوکی خارمانند است. گلهایش کوچک و سبزرنگ و دارای دم گلی است که به صفحات سبزرنگ و برگ مانند چسبیده است. میوه اش سته و به رنگ ارغوانی و به قطر یک سانتیمتر است. جز. جیز. چوشت. چشت. هس. پل. کول. کولر. کول کیش. کول خس. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(لِ سِ)
دهی از دهستان باسگ که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 507 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله نیم کیلومتر به نام کوله سر بالا و پایین مشهور است و سکنۀ کوله سر بالا 278 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ لِ رُ)
مخلوطی است از پلی سیلیکات قلیایی آلومینیم و شن اکسید دو فر و، نسبتاً دارای خاصیت قابض میباشد. (درمان شناسی تألیف عطایی ص 455). و رجوع به خاک رس شود
لغت نامه دهخدا
آنچه بگوش رسد (صدا آواز) : آواز او گوش رس نبود، مسافتی که از آن آواز و صدا شنیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوله زن
تصویر گوله زن
گلوله زن
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای کوتاه از تیره سوسنیها و از دسته مارچوبه ها که ارتفاعش حدود 60 سانتیمتر است. ساقه اش منشعب بساقه های فرعی و منتهی به نوکی خار مانند است. گلها یش کوچک و سبز رنگ و دارای دم گلی است که بصفحات سبز رنگ و برگ مانند چسبیده است. میوه اش سته و برنگ ارغوانی و بقطر یک سانتیمتر است جز جیز چوشت چشت هس پل کول کولر کول کیش کول خس
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ای سنتی در نجاری که توسط آن چوب را بتراشند
فرهنگ گویش مازندرانی
فاصله ای که بتوان کسی را با فریاد و بانگ بلند متوجه موضوعی
فرهنگ گویش مازندرانی